آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

آرتین در اردیبهشت و خرداد 93

نازدونه مامان 11 اردیبهشت رفتیم نمایشگاه کتاب و چندتا کتاب و سی دی و بازی برات خریدم. آخراش خسته شده بودی حسابی و همش قر میزدی. اینم شما در حال بازی با جورچینت 15 اردیبهشت دومین قرار وبلاگی با دوست جونای شما و من بود. که قرار ساعت 5 پارک رازی بود. حدود ساعت 5:20 دقیقه رسیدیم. البته با کلی بدو بدو. آخه یه خورده برای ماهم مسیرش دور بود و هم اینکه اون سمتها رو بلد نبودم. و همچنین از سر کار یکساعت مرخصی گرفتم و اومدم دبال شما مهد کودک و بدو بدو حاضر شدیم. خلاصه که کلی دوندگی داشتم تا برای دیدن دوستامون بریم.   خاله زهرا مامان ایلیا تا یه جایی تو پارک اومد دنبالمون و ما رو ب...
26 خرداد 1393

سی و سه ماهگی آرتین خان اول

جوجه من، یکی یکدونه من، نازنین من سی و سه ماهگیت مبارک الهی فدات شم که روز به روز دلبریهات بیشتر میشه و من هر روز بیشتر عاشقت میشم. 30 اردیبهشت ما و خونواده عمو فرید و خونواده عمو محمود (همکار بابا) رفتیم شمال. خیلی خیلی پسر خوبی بودی. اصلا نرسیدم پست بزارم. انشالله عکسا و شرح در پستهای بعدی.  از یکشنبه چهارم خرداد بابا احسان رفتن چین ماموریت. و تو شدی مرد زندگی من. تو این هفته دلتنگی بابا رو هم کمی داشتی. اما مرد هستی و مقاوم. قربونت برم من. روز دوشنبه پنجم خرداد تلویزیون میدیدیم حدود ساعت 6-7 عصر بود. یه دفعه گفتی: "مامان دوست دارم". گفتم: "منم دوست دارم مامانی". گفتی: "...
13 خرداد 1393
1